بکردار صدف. بمانند صدف: شود پلنگ کشف وار در میان حجر رود نهنگ صدف وار در نشیب میاه. عبدالواسع جبلی. او در آورده در شکنج کلاه من صدف وار مانده در بن چاه. نظامی. زمین در مشک پیمودن بخروار هوا در غالیه سودن صدف وار. نظامی. سعدی دل روشنت صدف وار هر قطره که خورد گوهر آورد. سعدی. صدف وار باید زبان درکشیدن که وقتی که حاجت بود درچکانی. سعدی. صدف وار گوهرشناسان راز دهان جز به لؤلؤ نکردند باز. (بوستان). رجوع به صدف سان و صدف گون و صدف وش شود
بکردار صدف. بمانند صدف: شود پلنگ کشف وار در میان حجر رود نهنگ صدف وار در نشیب میاه. عبدالواسع جبلی. او در آورده در شکنج کلاه من صدف وار مانده در بن چاه. نظامی. زمین در مشک پیمودن بخروار هوا در غالیه سودن صدف وار. نظامی. سعدی دل روشنت صدف وار هر قطره که خورد گوهر آورد. سعدی. صدف وار باید زبان درکشیدن که وقتی که حاجت بود درچکانی. سعدی. صدف وار گوهرشناسان راز دهان جز به لؤلؤ نکردند باز. (بوستان). رجوع به صدف سان و صدف گون و صدف وش شود
به اندازۀ یکبار سیر خوردن. به اندازۀ یک بار خوردن و سیر شدن غذا: چرا از پی یک شکم وار نان گراینده باید به هرسو عنان. نظامی. هر کجا چون زمین شکم خواریست از زمین خورد او شکم واریست. نظامی. درین پشته منه بر پشت باری شکم واری طلب نه پشتواری. نظامی. اگر خواهی جهان در پیش کردن شکم واری نخواهی بیش خوردن. نظامی
به اندازۀ یکبار سیر خوردن. به اندازۀ یک بار خوردن و سیر شدن غذا: چرا از پی یک شکم وار نان گراینده باید به هرسو عنان. نظامی. هر کجا چون زمین شکم خواریست از زمین خورد او شکم واریست. نظامی. درین پشته منه بر پشت باری شکم واری طلب نه پشتواری. نظامی. اگر خواهی جهان در پیش کردن شکم واری نخواهی بیش خوردن. نظامی
مانند آتش. زود بالاگیرنده و زود فرونشیننده: اسکندر مردی بود که آتش وار سلطانی وی نیرو گرفت و بر بالا شد روزی چند سخت اندک و پس خاکستر شد. (تاریخ بیهقی)
مانند آتش. زود بالاگیرنده و زود فرونشیننده: اسکندر مردی بود که آتش وار سلطانی وی نیرو گرفت و بر بالا شد روزی چند سخت اندک و پس خاکستر شد. (تاریخ بیهقی)